زمانيکه دول غربي با حمايت هاي آمريکايي اسرائيلي در پي مخدوش کردن چهره انقلاب شکست هاي پياپي را متحمل مي شدند با برنامه ريزي در قالب يک پروسه زمانبندي شده و به دنبال وارد کردن آخرين حربه به انقلاب اسلامي وارد فاز جديدي شدند.
اينبار فتنه اي آمريکايي اسرائيلي با همراهي بعضي سياسيون داخلي و خارجي و به اسم اصلاحات طي يک برنامه ?ساله شروع به کار کرد اما از آنجا که در معاملات خود پيش بيني روحيه ولايتمداري ملت ايران را فراموش کرده بودند نتوانستند نقاب از چهره بيرون کنند. مع الوصف با يک عقب نشيني ?ساله برآن شدند تا با سوءاستفاده از شور و شوق انتخاباتي سال ?? سوار بر جريان شده و شيريني حضور حداکثري مردم را هلايل کرده تا به قول خودشان ضربه آخر را به نظام وارد آورند. ضربه اي که منافقيني از داخل خواه ناخواه سکاندار آن شدند و آشکارا به جبهه گيري مقابل اهل بيت پيامبر(ص) پرداختند؛ سياسيوني که کمتر به سياست آشنا و بيشتر با فريبکاري و دغل آشنا بودند و هستند با حمايت دشمنان نظام شمشير خود را از رو بسته و به پيکار با حق کمر بستند تا جاييکه باراک اوباما در اثناي سال ?? مورخ ??/??/???? ميگويد:”جهان شاهد شجاعت و قدرت اصلاح طلباني است که جزيي از تمدن عظيم ايران هستند.”

چهره واقعي اشخاصي که روزي بعنوان سران کشور شيعي پاي مذاکره با دشمنان قسم خورده ي انقلاب مي نشستند و از کناره گيري بابت حقوق يک ملت سخن به ميان مي آوردند با گذشت زمان بر عموم هويدا شد. به نحوي که در عزاي سيد و سالار شهيدان به پايکوبي و بزم شرابخواري پرداختند. آخر شما را چه فرق با يزيديان؟!! که حرمت خون خدا را در روز عاشورا شکستيد؟
براستي که فتنه?? يادآور جنگ احزاب بود و ضد انقلاب اعم از لندن نشين و سلطنت طلب تا حزب توده اي و مشارکت همگي با علم اصلاح طلبي گرد هم آمدند تا جبهه حق را از پا درآورند غافل از اينکه حزب خدا غالب است و آنان مغلوب…

مدعيان اصلاحات در انتخابات با حمايت از دو عنصر سوخته به نام اصلاح طلبي و به کام اسرائيل تمام همّ و غمّ خود را سرنگوني و براندازي قرار دادند و با شعارهاي عوام فريبانه آنطور وانمود کردند، گويي دعوا بر سر قدرت است در حاليکه بحث حفظ اسلام يا محو آن مورد اتفاق نظر آقايان بود.
با رصد اقدامات قبل و بعد انتخابات ساده لوحانه است که اسم اصلاحات واقعي – که در اسلام مورد تاکيد است – بر روي اين اتفاقات گذاشت بلکه امثال خاتمي و موسوي و کروبي به رهبري فکري حمقايي چون سروش، مهاجراني و کديور و… اسلام را نشانه رفتند. در همين رابطه عبدالکريم سروش،دگرانديش و ضدانقلاب مقيم آمريکا در تاريخ ??/??/???? مي گويد:”واقعيت اين است که در درون جريان سبز هم دينداران، هم چپ ها و سکولارها فلسفي و حتي افرادي از انجمن حجتيه وجود دارند و اين را نمي توان انکار کرد و نمي توان مخفي نگاه داشت.” مدعيان اصلاحات که بهتر از هرکسي افاضات سروش پيرامون پوزيتيويسم و شکاکيت را مي دانند پس چرا خود را بازيچه دست جنابشان قرار دادند؟ آيا نمي ديدند يا نمي خواستند ببينند؟ و چشمانشان را به روي حق و به سوي کج روانه داشتند…

در فتنه?? بود که عوام ما بوي سبقت را از خواص بي بصيرتمان ربودند و يادآور “السابقون السابقون اولئک هم المقربون” شدند. خواصي که خود رامرجع ديني مي دانند در فضاي غبارآلود آن روزها طلحه گونه سست عنصري و ايمان ناخالص خود را به نمايش گذاشتند که نتيجه اي جز شادماني چند ماهه بي خردان غربي آمريکايي و رسوايي بيش از پيش خودشان نداشت. زبيريّوني که انقلاب را پذيرفته بودند تا به اهداف و اميال شخصي شان بپردازند ماداميکه تجارت خود را بر باد رفته ديدند با خيانت به خود و انقلاب طعم براندازي را در سرشان پرورانده غافل از اينکه بوي رسيده به مشامشان نه تنها بوي کباب نبود بلکه خر داغ مي کردند…

جالب اينجاست که پس از گذشت ?سال نه تنها به خود اجازه شرمساري نمي دهند بلکه با کمال روشن کفري – شما بخوانيد روشن فکري – اعاده حق مي کنند و به فکر بازگشت به مناصب حکومتي اند. فراموش کرديد خيانت هاي آشکارتان را؟؟؟ يا به خيال فراموشي ملت ايرانيد؟! بدانيد اگر رحم و بخشش علي نبود ملت ايران هيچگاه اجازه نفس کشيدن را به دشمنانشان نمي داد.

مگر مردم حامي ولايت بميرند که اجازه حضور در سطح اول مملکت را به شما دهند همانطور که ?دي جلوه اي از بصيرت بالايشان بود. اُف بر شما باد که حاضر به اظهار پشيماني صرفا لساني هم نيستيد…..

انتهاي متن/ عباس توانا